51

ساخت وبلاگ

سلامی چو بوی خوش آشنایی...

1-اقا من یادم میرم عکس بگیرم بذارم اینستا وقتی به خودم میاد که همه چی تموم شدست ...دیروز موهییتو درست کردم انقدر خوب شد دقیقا مثل کافی شاپ که میریم میخوریم  یادم رفت عکس بگیرم این دفعه میگیرم با دستورش میذارم...

2- دیروز کلاس زومبا رفتم ...هاهاهاهاها...انقدر خندیدم...مربی میرقصید ما مثل کرم پشتش میلولیدیم...اخ دارم مینویسم هم خندم میگیره...خیلی باحال بود ...تنها هم هستم کسی و نمیشناسم خودم وسط رقص میخندم یکی به حرکاتم دقت کنه فکر میکنه روانی موانیم...والاااا..تعدادمون زیاده همه بچن...یکی دو نفر یه ذره بزرگن..مربیمون خدارو شکر هم خوش خندست ...هم خوبه خوشم اومد از رقصش و حرکاتش...به مربی میگم همسن منم هستن تو کلاس میگه اره ه ه از تو بزرگترم هستن 25 سالم هستن ...فکر کرد من پایین 25 هستم ..خودتون قیافه کیف کرده من و فرض کنید اصلا به روم نیوردم گفتم ااا چه خوب...خلاصه از کلاس راضیم ..فردا هم دارم بررم بخندم کلی..

3- من میرم زومبا شهریار میره باشگاه بعدش میاد دنبالم با هم میریم و با هم برمیگردیم...بعد باشگاه دوست شهریارو تو کوچمون دیدیم میخاست بره خونه خالش...همون علی...قاپیدیم اوردیمش خونه...ماکارونی درست کردم و زدیم بر بدن...کلی خندیدیم ..کمرم خیلی درد میکرد ساعت 2 شب علی گفت بریم بستنی بخوریم منم از اون ور برم خونه گفتم من نمیام کمرم درد میکنه دو تایی رفتن و بعد شهریار رسوندش اومد خونه...بعدشم تو اتاق های خودمون خوابیدیم...

4- شهریار چه پروو شده هاااا ...اصلا نمیگه بیام پیشت...حالا بذار هفته بعد یه امتحان داره استرس داره شاید میخاد همه چی همین جور اروم باشه ...حالا دارم براششششششش

5- هنوز هیچ خبری نیست از کارمون ..هنوز بلاتکلیف منتظریم...خدایا چرا برا خونمون مشتری نمیاد اخه ...اقا یه دعایی بگین که نتیجشو خودتون دیدی ...گره از کارامون برداشته بشه...

6-برم ناخونامو لاک بزنم و به برنامم برسم ...بعد از ظهر شهریار کلاس داره تو خونه من میخام برم اپیلاسیون ...اووووف انقدر بدم میاد در داره...

من تا دستم راه بیفته و عکس بذارم تو اینستا یه ذره تحمل کنید بعد مدتی که عکسام خصوصی تر شد صفحرو میبندم..

7-آدرس اینستامneginn6767

خدایا به امید تو...
ما را در سایت خدایا به امید تو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4nafas13674 بازدید : 346 تاريخ : پنجشنبه 29 تير 1396 ساعت: 0:31